داستان روز کنکور سال 1356

من در خرداد 1356 در 15 سالگی دیپلم گرفتم. فورا نزد معلم ادبیات مدرسه خود، آقای محمد ... که کتابفروشی‌ای در خ آناتول فرانس، روبروی دانشگاه داشت رفتم و تقاضای کار کردم! او گفت، همین امروز شروع کن با 1500 تومان حقوق که در آن زمان پول زیادی بود! مدت 7 ماه در آنجا مشغول کار بودم تا بهمن همان سال که به خارجه رفتم!

 

اواسط تیرماه، روز کنکور صبح زود از خواب برخاستیم. پدرم که معمولا حداکثر روزی 1 تومان به من میداد، آنروز با خوشحالی 100 تومان به من داد! از مدتها قبل تصمیم خود را گرفته بودم، من میخواستم به خارج بروم! برای همین در 12 سالگی‌ام، روزی به پدرم گفتم، بابا، زندگی در اینجا مورد پسند من نیست، من از اینجا میروم و روزی تبعه یک کشور دیگر میشوم! و پدرم جواب داد، ... بچه، تو جنون گرفته‌ای! 

 

آنروز از خانه خارج شدم. متاسفانه بدلیل انتخابهای غلط پدرم، داشتن همکلاسی‌های لات در مدارس دولتی، سیگار هم میکشیدم. یک بسته سیگار Merit که در آن زمان مُد بود خریدم و به اغذیه فروشی‌ای رفتم! ساندویچ خوردم، در خیابانها پرسه زده و به سینما فیلم ... رفتم! بعدازظهر به خانه برگشتم، پدرم پرسید، امتحان کنکور چطور شد؟ جواب دادم، حالا ببینیم! 

 

بعدها در 22 سالگی در سال 1984 تابعیت ... را گرفتم. وقتی در اوایل سال 1993 بعد از 15 سال در مهاجرت برای اولین بار به ایران رفتم، پاسپورت خارجی خود را به پدرم نشان‌داده و گفتم، یادت است به تو گفتم، روزی ... را میگیرم! 

 

در آن 15 سال، پدرم به دیدنم نیامد و اجازه نداد که مادرم هم بیاید، بعدها هم به همان شکل، نیامد! تنها دیدار من با خانواده‌ام فقط با خواهرم بود که در آن سالها یک بار به اینجا آمد و 2 ماه در کنارم بود!